چون رشته گسست می توان بست 

لیکن گرهیش در میان هست


پ.ن:

- متاسفم که مثل قبل نمیشه

- خیلی سعی ام رو کردم ، نشد که نشد، آن همه عشق کجا رفت چه شد

- یعنی یکبار هم پیش خودت حرفهایی که به مشاور زدم رو درباره اش فکر نکردی؟ همه فکر و ذهنت این مادیات کوفتی بود؟ چه عجله ای بود؟ زندگی عاشقانه رو با چی با معامله کردی؟ فکر کردی این کار زندگیمون رو به جلو می‌بره؟ نمی‌بینی من به بن بست رسیدم؟ ندیدی هدفی که ساخته بودم رو چطور نابود کردی؟ آره منم زود کم آوردم ولی تحملم بیشتر از این چندسال نبود و نمی‌تونستم بیشتر از این تنهایی جور عشق و عاشقی رو بکشم. 

- خسته ام، خسته از این گونه دوام آوردن

- و این برهوت زندگی منه، جهنم می‌تونه از این هم بد تر باشه؟