تنها و رها شدهایم
چون کودکانی گم کرده راه در جنگل
وقتی تو روبروی من میایستی
و مرا نگاه میکنی
چه میدانی از دردهایی که درون من است
و من چه میدانم از رنجهای تو
و اگر من خود را پیش پای تو به خاک افکنم
و گریه و زاری سر دهم
تو از من چه میدانی بیش از آنچه از دوزخ میدانی
آن هم آنچه دیگری برای تو بازگو میکند
که سوزاناست و دهشتناک
از این رو ما انسانها باید چنان با احترام
چنان اندیشناک و چنان مهربان
پیش روی هم بایستیم
که در مقابل درهای دوزخ
#کافکا
پ.ن:
- دو سه روز پیش میخواستم به مطلب بنویسم که اوضاع بهتر شده ولی اینطور نشده، مثل آرامش قبل از طوفانِ و مدت هاست حال و هوای طوفانی مهمونمه (دیگه یه پا صاحب خونه اس)
- این هفته که میاد قصد دارم برم دانشگاه و انصراف بدم 😐 میدونم باید کلی هم جریمه بدم و این مدت وقتی هم که گذاشتم بی فایده میشه، ولی خب به جهنم، چه اهمیتی داره
- با اینکه نیت داشتم سریال تاج و تخت رو نبینم ولی این چند روز دیدم، تا فصل ششم رو فعلا، شاید همین فقط نکته مثبت این چند روز بود، حس حال نوشته های دارن شان بهم دست میداد، سرزمین شیاطین یا سرزمین اشباح
- هی 😒